استادی که شاگرد در مقابلش احساس دستپاچگی نمیکرد و رفتار او طوری بود که با آن همه فضل و دانش، انگار همتراز مخاطب است.
برای تمام کسانی که از راههای دور و نزدیک خودشان را به منزل کوچک او در تهران میرساندند تا در محفل صمیمی درسهای متنوعی که ارائه میداد بنشینند و کسب علم کنند، علامه پس از مدتی به یک مراد تبدیل میشد؛ مرادی که شاگردان میخواستند هر روز بیش از پیش شبیه او باشند. البته این جاذبه برای کسی که در محضر سیدعلی قاضی مراتب عرفان عملی را سپری کرده و اخلاق آموخته بود، خیلی دور از ذهن به نظر نمیرسید. علامه محمدتقی آملی شاگردان بسیاری پرورش داد که علامه حسنزاده آملی، یکی از آنهاست.
عالم ذوالفنون
علامه شیخ محمدتقی آملی در سال ۱۲۶۶ خورشیدی و در تهران عصر ناصری به دنیا آمد؛ در خانوادهای اهل فضل و دیانت. پدرش ملامحمد آملی از علمای بنام پایتخت بود و در مبارزه علیه استبداد نیز جانب مشروطهخواهان را گرفت. علامه در مدرسه خازنالملک دروس حوزوی را آغاز کرد. این دوران مصادف با زمانی شد که علوم جدید هم پایشان به جامعه علمی ایران باز شده بود؛ دارالفنونی برقرار بود و دانشآموختگانی از آن وارد جامعه علمی کشور شده بودند. علامه آملی از فراگیری علوم جدید به ویژه در بخش ریاضیات و نجوم غفلت نکرد. او بعدها به نجف مشرف شد و کوشید در عرصه عرفان و اخلاق نیز توشهای برگیرد. حاصل این تلاشها، آشنایی با سیدعلی قاضی و درآمدن به کسوت و افتخار شاگردی این عارف کامل بود. علامه روزهای پرباری را در عتبات گذراند و در کنار استفاده از درس علمای حوزه علمیه نجف، زیر نظر استاد خود و با راهنمایی او، مراتب عرفان عملی را پشت سر گذاشت و مدتها در مسجد سهله و کوفه معتکف بود.
جذابترین حلقه درسی در تهران
علامه تا سال ۱۳۱۳ خورشیدی در نجف اقامت داشت و سپس به تهران بازگشت؛ شهری که با زمان هجرت او به نجف، تفاوت اساسی پیدا کرده بود؛ دوره، دوره اختناق رضاشاهی بود و علامه به تدریس در خانه خود اکتفا میکرد و امامت جماعت را در مسجد مجدالدوله عهدهدار بود. با وجود این، شهرت علم و اخلاق او خیلی زود همه نظرها را به سوی وی جلب کرد. حتی بدیعالزمان فروزانفر پیشنهاد داد وی در دانشگاه تهران به تدریس معقول و منقول بپردازد، اما علامه نپذیرفت، چون این کار را خدمت به طاغوت میدانست. حوزه تدریس علامه شیخ محمدتقی آملی بسیار گسترده و متنوع بود؛ از درسهای ابتدایی حوزه فقاهت تا خارج فقه و اصول و از مباحث روایی و حدیثی تا درسهای مربوط به فلسفه و منطق و حتی علوم ریاضی و هیئت را تدریس میکرد. این بود که بسیاری از دانشمندان و طالبان خوشقریحه، درس او را فرصتی مغتنم دانستند و نزد او به کسب علم پرداختند که از میان آن شاگردان میتوان به علامه حسنزادهآملی، آیتالله آقا سیدرضی شیرازی، آیتالله جوادی آملی، آیتالله سیدمحمود طالقانی، آیتالله انواری و استاد دکتر مهدی محقق اشاره کرد.
ویژگیهای برجسته اخلاقی
او را دانشمندی متواضع و فروتن توصیف کردهاند. یکی از شاگردانش در این باره میگوید: «آیتالله آملی مرد وارسته و شایستهای بود؛ مردی خاکی و در اوج تواضع و اخلاق بود. طلبهها نه فقط استفاده علمی از محضر ایشان میبردند، بلکه استفاده اخلاقی به مراتب، بیشتر بوده است. بسیار مؤدب بود. هیچ به عناوین و القاب علاقهای نداشت. وقتی کتاب حاشیه بر «شرح منظومه» را نوشت، نمیخواست اسم آیتالله یا القاب دیگر روی کتاب بیاید؛ میگفت: همان اسم محمدتقی آملی کافی است». او در محیط خانه و در میان خانواده نیز همیشه خوشرو و با لب خندان حضور داشت و اصولاً خوشاخلاقی و نماز اول وقت، در کنار پرهیز از مال حرام، در زمره نصایح همیشگی وی قرار داشت. علامه بسیار منظم بود و این نظم حتی در جزئیترین امور زندگی او مانند عبادت، خواب و خوراک هم به چشم میآمد. همه را به یک چشم میدید و از اینکه مبنای احترام را مقام و موقعیت مالی یا اداری افراد بداند، سخت حذر داشت و اتفاقاً بر احترام به افراد زحمتکش و کارگران، بیشتر تأکید میکرد. فرزندش نقل میکند: «پدرم این دید را نسبت به مردم داشتند و بین غنی و فقیر فرقی نمیگذاشتند و با هر دو گروه سر و کار داشتند... من یک دوست خیلی صمیمی داشتم و ایشان مورد علاقه پدرم بودند، با اینکه ایشان کارگر بودند و یک گاری داشتند و با آن کار میکردند؛ ولی چون اهل تقوا بودند و شخص پارسا و خوشعملی بودند، لذا ایشان هر وقت خدمت پدرم میرسیدند، پدرم احترام خاصی به آن دوستم می گذاشتند».
این عالم عامل، سرانجام در ۲۷ آذر سال ۱۳۵۰، نیم قرن پیش در چنین روزی دار فانی را وداع گفت. پیکر مطهرش را به مشهد انتقال دادند و پس از تشییعی باشکوه در جوار حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپردند.
نظر شما